زندگی...
همیشه بهم میگفت زندگیمی....
وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟
گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....
کاش میفهمیدی بی تو هیچم...
همیشه بهم میگفت زندگیمی....
وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟
گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....
بعضی وقت ها دوست دارم وقتی بغضم میگیره....
یکیبیاد و اشکهامو پاک کنه
دستمو بگیره و بگه....:
بعضیاا اذیتت میکنن...؟؟!!
بیا بریم پیش خودم....
کـــســـی که ســلــول انــفـــرادی را ســاخــت
مـــی دانــســـتـــــــــ
ســـخــت تــــریــن کـــار انـــســـان
باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین...
پس چه شد دیگر کجا رفت؟
خاطرات خوب و شیرین...
در پس آن کوی بنبست
در دل تو آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غمهای امروز...
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد...
باز باران،باز باران
می خورد بر بام خانه
بی بهانه،بی ترانه
شاید هم گم کرده خانه...
نه طبق ِ مُد دوستت دارم
نه به حکم سنت!
همه چیز بنا بر فطرت است
"خوب ها"
دوست داشتنی اند
شما کـــــــــــدومی ؟
اگه یه (فروردینی) از تو بدش بیاد دیگه تو قلبش جایی نداری!
اگه با یه (اردیبهشتی) هستی یعنی اخر خوشبختی!
یه (خردادی) قلبش فقط جای یک نفره نه بیشتر!
هیچ کس مثه یه (تیر) ماهی نمیتونه باهات صاف و صادق باشه!
عشق (مردادیا) مثه هوای ظهره تابستونه اگه ظرفیتشو نداری نزدیکش نشومیسوزونتت!
سخته ولی اگه یه (شهریوری) تورو و قلبش جا بده واسه همیشه جات امنه اگه از چشمشم بیفتی دیگه راهه برگشتی نیس
یه (مهر) ماهی هر چقد هم تنها باشه با قلب و احساس کسی بازی نمیکنه!
هیچ وقت شیطنت (ابان) ماهی رو رو پای بچه بودنش نگذار!
اگه یه (اذر) ماهی رو با خودت لج کردی یعنی خودتو با دستای خودت اتیش زدی!
قلب (دی) ماهی ها یه طرفس اگه از قلبش بیرون افتادی دیگه راهی واسه برگشت نیست!
اگه یه (بهمن) ماهی واسه کار اشتباهت چنبار بخشیدت پای سادگی و خر بودنش نگذار از مهربونیشه !
پشت اخلاق تند و به ظاهر بده یه (اسفندی) یه دنیا احساس پاکه پس قدرشو بدون!!
در سرزمین من کسی بوسه فرانسوی بلد نیست...
اینجا مثل آلمان پل عشق ندارد
از گل رز هلندی هم خبری نیست..
اینجا عشق یعنی اینکه بخاطر چشم های دور و برت
معشوقت را فقط از پشت گوشی بوسیده باشی ...
هوای دو نفره داشتن
نه ابر میخواهد،
نه باران ،
نه یک بعدظهر پاییزی.....
کافیست حواسمان به هم باشد!
گرما یعنی نفس های تو...
دست های تو...
اغوش تو...
من به خورشید...
ایمان ندارم...
نه عشقم را به بازی بگیر
و نه بازیت راعاشقانه جلوه بده
من زادۀ احساسم!!!!
روزایِ نیم سوختہ
با بوسہ هایِ
سیگار
مَشقِ نَبودטּِ
تو ،
[جَریمہ های بسیار] . . .
چه ازدحامی به پا کرده ای در من،
همین تو یک نفر !
و من بعد از تو هزاران بار در ثانیه خواهم مرد
امشب، آغوشت نیست، اما!
خیالت را به آغوش میکشم
موهایت را میبویم؛
نوازش صورتت را
با گونه هایم
به هیچ نمیدهم.
امشب اینگونه است!
فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟